عروسی خاله و...
سلام عروسی خاله نزدیک بود و دایی های مامان همش جنسیتتو میپرسیدن نه تنها اونا هر روز همه حرف و حدیث میگفتن که میدونن و به ما نمیگن من که خسته شدم از هر شب خواب سونوگرافی دیدن مامان میگه من حس میکنم پسره! وَوَوَوَوَوَوَوَوَوَوَ بالاخره آبجی آرزو گفت کافیه میریم سونوگرافی ...
نویسنده :
آبجی شادان
15:14